من مولان هستم
250.000تومان
وزن | 250 گرم |
---|---|
زبان | |
مولف / گردآورنده | |
مترجم | |
سال چاپ | |
نوبت چاپ | |
قطع | |
نوع جلد | |
تعداد صفحات |
61 |
تیراژ |
1000 |
شابک |
985485895544 |
داستان مولان با حمله هونها به شمال چین آغاز میشود. ارتشی به رهبری شانیو که قصد تصرف تمام چین را دارند. ارتش و دربار چین از خبر هجوم مطلع میگردند. امپراطور دستور میدهد تا اطلاعیهای مبنی بر خدمت اجباری به تمام استانهای چین فرستاده شود تا از هر خانواده مردی برای جنگ حضور پیدا کند. دستوری که در ابتدا با مخالفت ژنرال لی (فرمانده ارتش چین) رو به رو میشود؛ اما امپراطور در جواب میگوید: «حتی یک دانه برنج هم میتواند تعادل ترازو را به هم بریزد؛ پس حتی یک نفر هم میتواند در پیروزی ما برابر یونها تاثیرگذار باشد».
مولان فا، دختری از خانواده فا است که به نوعی توسط اطرافیان و خانواده خود مورد تمسخر و سرزنش قرار میگیرد. هیچکس او را باور ندارد و همه بر این تفکرند که او جز دختری دست و پا چلفتی و خجالتآور چیز دیگری نیست.
زنی برای ازدواج، از دختران امتحان میگیرد و آنها را برای ازدواج انتخاب مینماید. مولان در امتحان همه را سر افکنده میکند و موجب ناامیدی همگان میشود؛ حتی با وجود جیرجیرکی که به منظور شانس از طرف مادربزرگ به مولان داده میشود.
در خانواده فا مردی به جز پدر مولان وجود ندارد. پدر مولان در قدیم در ارتش چین میجنگیده اما حال پیر شده و کسالت دارد. این بدان معناست که پدر به عنوان تنها مرد خانواده نمیتواند برای چین بجنگد. با این حال زمانی که اطلاعیه امپراطور به دست مردم میرسد، پدر برای جنگ اعلام آمادگی میکند.
مولان زمانی که ناتوانی پدر خود را مشاهده میکند، سعی در مخالف با تصمیم وی دارد؛ اما پدر او نمیتواند از فرمان امپراطور سرپیچی کند. به همین سبب مولان شبانه شمشیر و زره پدر را بر میدارد و موهای خود را کوتاه میکند تا به عنوان یک پسر وارد ارتش شود...
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.